responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 227
آشتيانی، لهجه
جلد: 1
     
شماره مقاله:227

آشْتیانی، لهجه، در طبقه‌بندی لهجه‌های ایرانی. آشتیانی از زمرة لهجه‌های مرکزی ایران به شمار می‌آید و با لهجه‌های وَفْسی و آمُره‌ای (هـ م) قرابت دارد. در 1335ش این لهجه در 7 محله از بخش غربی آشتیان متداول بود و تنها روستاییانی که بیش از 40 سال داشتند و در آن زمان تعداد آنان بیش از 500‘1 تن نبود، بدان سخن می‌گفتند. محتمل است که اکنون تنها شمار اندکی از پیرمردانِ اهل محل این لهجه را بدانند. فارسی به تدریج جای لهجة قدیم را گرفته است. تنها آثار مکتوب قدیمی به این لهجه، اشعار میرزامحمدعلی بلبل آشتیانی (سدة 11ق/17م) است که در اصفهان پایتخت صفویان، مستوفی بود. از اشعار او چند نسخة خطی در دست اشخاص است که مهمترین آنها بیاضی است که بیش از 100 سال پیش نوشته شده است. در یکی از اشعار بلبل، سال 1060ق/1650م یاد شده است. همچنین از استادمحمدحسین کفش‌دوز آشتیانی، رفیق و هم قلمِ بلبل نیز یک شعر برجای مانده است، آثار متأخرتر، چند نامه به لهجة آشتیانی از دوران قاجاریان است (کیا، مقدمه).
از مختصات آواشناسی این لهجه به کاررفتن «ژ» در وسط و آخر کلمات، غالباً به جای «ج» فارسی است، مانند واژو (Vāžev) = واجب؛ کاژ (Kāž) = کاج. همچنین در این لهجه «ح» و «ع» (حروف حلقی عربی) هم در کلمات عربی‌الاصل و هم در کلمات فارسی دیده می‌شود، مثال: حُقَّه (Hoqqa) = حقّه؛ حریس (Harīs) = حریص؛ حویژ (Havīž) = هویج؛ حار (Hār) هار (سگ)؛ شُعْلَه (šocla) = شعله؛ سَعْوون (Sacvūn) = صابون، عَسْب (Casb) = اسب.
در لهجة آشتیانی 2 جنس وجود دارد: مذکر و مؤنث. اسمهای مفرد مؤنث به مصوّت a (فتحه) بدون تکیه ختم می‌شوند و تکیه بر روی هجای ماقبل آن است؛ درحالی که در کلمات مذکر مختوم به a، تکیه بر روی آخرین هجاست؛ مثال ùa = آب (مؤنث)؛ Várfa = برف (مؤنث)؛ Kiyá = خانه (مذکر). در ضمایر و افعال تفاوتی میان مذکر و مؤنث وجود ندارد. علامت جمع در این لهجه گَل (Gal) . گَلان (Galān) است، مانند ماگَل (Māgal) = مادران؛ پور‌گَلان (Pūrgalān) = پسران. علامت مؤنث (-a) در جمع می‌افتد، مانند دِتگَلان (Detgalān) = دختران، جمعِ دِتَ (Deta).
از مشخصات این لهجه وجود 2 ضمیر شخصیِ منفصل برای اول شخص و دوم شخص مفرد است: اَزْ (az) = من، که در حالت فاعلی به کار می‌رود و دیگری مُن (Mon) = من، در حالتهای دیگر. مثال: اَزْاِشُم دِه (az ešom deh) = من می‌روم به ده؛ بیسْد مِن بار گُرْدَ مُنْ دَبی(Bisd man bār gorda mon da bī) = بیست من بار بر گُردة من بود؛ تو (to) در حالت فاعلی و تَ (ta) تو، در حالتهای دیگر. ضمائر منفصل عبارتند از: اَزْ مُنْ (mon, az) = من؛ تو، تَ (ta, to) = تو؛ یان (yān) = او، آن؛ اِمَه (ema)؛ اِسْمَه (esma)؛ آنْگَلَه (Yāngala, āngala) = آنان. ضمائر متصل عبارتند از: م، ـ ت، ـ س، ـ مُن (- mon)، ـ تان، ـ سان.
در این لهجه همانند دیگر لهجه‌های مرکزی ایران، 2 گونه تصریف برای فعل ماضی وجود دارد. افعال لازم از مادة ماضی ساخته می‌شود که شناسنامه‌های فعلی ماضی را در آخر آن می‌افزایند. مثال: بِسییام (Besiyām) = رفتم؛ بِمینِ (Bemine) = آمدند. افعالِ متعدیِ ماضی نیز از مادة ماضی ساخته می‌شوند، اما به دنبال آنها شناسه‌های فعلی نمی‌آید، بلکه پمایر شخصی متصل در پیش می‌آیند که نشان‌دهندة شخص و عدد هستند. مثال: اِم دی (emdī) = دیدم؛ زَنَت هاگِتِ (Zanat hāgete) = زن گرفته‌ای؛ بِسْ کُوات (be-skovāt) = او زد؛ یانِسان وَدار کُوات (Yānesān va dār kovāt) = او را به دار زدند. فعل مضارع (هم لازم و هم متعدی) از اتصال شناسه‌های فعلی مضارع به دنبال مادة مضارع ساخته می‌شود. مثال: بِوینُم (Bevinom) = ببینم؛ داری (dārī) = داری؛ اِدْخَنْدُ (ed-xando) = می‌خندد؛ اِد آزُ (be-āzo) = می‌گوید؛ بِسّیم (Bessīm) = برویم. از پیشوند فعلی نقش‌دار اِد ـ (ed-، یا پیش از بعضی صداها et- یا e-) برای ساختن افعال ماضی و مضارع استمراری، از بَ ـ/بِ ـ (be, ba-) و برای ساختن افعال امر، مضارع التزامی و ماضی مطلق استفاده می‌شود. مثال: اِدْبَرُ (ed-baro) = می‌بَرَد؛ اِتّازُ (ettazo) = می‌تازد. پیشوندهای فعلی دیگر عبارتند از: دَر ـ (dar-)،‌ها ـ (hā-)، واـ (vā-) و وَر ـ (var-) شناسه‌های افعال عبارتند از: ُ م (-om)، ـ ی (-ī)، ـ اُ (-o)، ـ ایمه/ـ مه (-īme/me)، ایده/ـ ده (-ide/-de)، اُنِه (-one).
بعضی از کلمات این لهجه كه از لحاظ زبان‌شناسی جالب توجّهند عبارتند از: اِسْبَه (esba) = سگ؛ اِشْنیزَه (ešnīza) = آرنج؛ اِنْگِنَه (Engena) = ساس؛ اَنَزا (anazā) = ناپسری، نادختری، بَرْمَه (barma) = گریه؛ خُرْمَه (xorma) = رتیل؛ خَوَه (xava) = هَوو؛ شیوی (šivi) = پیراهن؛ شیف (šif) = شاخة نورسته؛ مَسْدَرْ (masdar) = بزرگ؛ وِزار (vezār) = هَرَس؛ وشن (van) = انداختن؛ وَشَنْدْ (vašand) = باران.

مآخذ: ایرانیکا؛ کیا، صادق، گویش آشتیان، دفتر نخست، واژه‌نامه، دانشگاه تهران، 1335ش؛ مقدم، مهمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، ایران کوده، شمارة 11، انجمن ایرانویج، تهران، 1328ش.
احمد تفضلی

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 227
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست